سلام دوستان
چند وقتی است که تب انتخابات بالا گرفته، البته نه معرفی کاندیداها و ارائه ی برنامه هایشان برای نجات جامعه،
بلکه حمله های شدید و همه جانبه به حزب رقیب و البته امروز بیشترین انتقادات به دولت روحانی است، دولتی که کارنامه ی قابل قبولی نداشت و در فرصت باقیمانده هم به جای سعی در بهبود وضعیت، با انجام کارهای نمادین و مسخره ای همچون منشور حقوق شهروندی، تنها به دنبال تحقیر خود در ذهن مردم است،
آنچه که در بطن جامعه در حال رخداد است، قطعا ربط زیادی به انتخابات و بازیهای قدرت ندارد،
مردم در حال گرسنگی کشیدن هستند،
مردان در حال خجالت کشیدن از همسر و فرزندانشان هستند،
فارغ التحصیلان به دنبال کار می گردند و گویی دارند به دنبال سراب می گردند،
جوانان بسیاری ناامید از امکان ازدواج، به دنبال سرگرم کردن خود با موضوعات مختلفی نظیر اعتیاد، فحشا و شبکه های اجتماعی هستند،
و البته حاکمینی که لوله های نفت را در دهانشان گرفته اند و در حال پروار کردن خود هستند تا در زمان مناسب در افق محو شوند،
شاید صحنه ی سیاهی ترسیم شده، اما متاسفانه فاصله ی چندانی با واقعیت ندارد،
جوانانی که باید سراپا امید و انگیزه باشند، سراپا خستگی و ناامیدی و یاس شده اند،
گویا جامعه نیازمند یک زلزله ی اجتماعی است
البته پیش لرزه هایی شنیده می شود که البته فقط صاحبان فهم، قادر به احساس آن هستند،
پیش لرزه هایی از جنس نرخ بالای طلاق، درصد بالای بیکاری، بالا رفتن سن ازدواج، کاهش نرخ ازدواج، افزایش امار فحشا، آمارهای نجومی فسادهای مالی و اخلاقی، افزایش کنترل نشده قیمت ها و رکود بی سابقه، همه و همه پیام اور یک زلزله ی اجتماعی بزرگ است،
زلزله ای که شدت و دامنه اش نامعلوم است و دیگر با شعار و رودربایستی نمی توان آن را مهار کرد و اگر اتفاق بیافتد، کمتر کسی می تواند بقای چیزی را در آن مهلکه تضمیم کند،
همه چیز از دروغ شروع شد،
لا حول و لا قوه الا بالله ان علی العظیم
- ۹۵/۱۰/۰۲