اتفاقات عمومی و خصوصی متعددی در این ماه افتاده که لازم است نکاتی رو در مورد یک روند در جامعه اشاره کنم،
اگر در جامعه ای دیدید که فروشنده به دنبال کلاه گذاشتن سر مشتری است و فریب مشتری را افتخار می داند،
اگر پزشکی به بیماران به عنوان کیسه های پول نگاه می کند و با عیب تراشی به دنبال خالی کردن جیب بیمار است،
اگر استاد به دنبال روزمرگی و صرفا سپری کردن زمان است و اهمیتی به علم و ترویج آن ندارد،
اگر دانشجو تنها به دنبال گرفتن یک مدرک دانشگاهی و به هر قیمتی است و یادگیری علم تنها چیزی است که موضوعیت ندارد،
اگر در جامعه ای حاکمین دنبال پر کردن جیب خود در دوره ی مسئولیتشان هستند و دوره مسئولیت صرفا دوره ی سو استفاده است،
اگر مجلس قانون گذاری به چاله میدان تبدیل شود،
اگر قوه ی قضاییه به یک مسیر طولانی و صرفا نمایش عدالت در آید،
اگر پلیس و دزد دست در دست هم کرده و امنیت مردم را خدشه دار کنند،
اگر پدر از پسر و پسر از پدر تنها به دنبال کسب منفعت و بهره کشی باشند،
اگر زن و مرد به هم به عنوان شرکایی که تا دوره ی منفعت مشترک قابل تحمل هستند نگاه می کنند،
اگر جوانان برای فرار از مسئولیت و تنوع طلبی حاضر به ازدواج نشوند،
اگر پیران قوم نادیده گرفته شوند و تربیت کودکان قوم جایی در برنامه مردم نداشته باشند،
همانا بوی عذاب به مشام خواهد رسید
ا لیس الصبح بقریب ؟