سلام دوستان
تولد حضرت زهرا بر شما مبارک
امروز می خواهم در اولین گام در بیان تعریف از اقتصاد مقاومتی، کمی در مورد فلسفه اقتصاد و فلسفه ی مقاوم بودن و فلسفه ی اقتصاد مقاومتی صحبت کنم. البته شاید لازم باشد قبل از آن در مورد لزوم دانستن فلسفه ی این مفاهیم صحبت کنم که تنها به بیان این عبارت بسنده می کنم که اگر فلسفه ی چیزی را بدانید می توانید در مورد آن اظهارنظر صحیح و کارامد کنید، وگرنه تنها بیان الفاظی بی معنا خواهد بود.
فلسفه ی اقتصاد در علمی که امروزه به عنوان اقتصاد مطرح است، پاسخ به یک مسئله بنیادین است و آن مسئله این است : چگونه می توان منابع محدود مادی را برای رفع نیازهای نامحدود بشر، به گونه ای مناسب تخصیص داد.
حقیقت این است که سالها و بلکه قرن ها است که بشر در پی حل این مسئله است و مکاتب و نظریات متعددی در طی قرنها در پی راه حلی برای این موضوع بوده اند. برای پاسخ به این مسئله، نه تنها اقتصاد دانان که فلاسفه و جامعه شناسان و سیاست مداران و ... نیز تلاشهای بسیاری کرده اند و به اشکال مختلف سعی در یافتن راه حلی برای این موضوع بودند. جنگهای بسیاری در این مسیر اتفاق افتاد و افراد زیادی خونشان را دادند تا شاید کمکی به یافتن پاسخ برای این مسئله باشد.
اصلا اغراق نیست اگر این مسئله بنیادین را مهمترین مسئله بشر در طول تاریخ بدانیم که از قضا هنوز هم حل نشده باقی مانده است.
از سوی دیگر مفهوم دیگری نیز مورد توجه می باشد و آن مقاوم بودن و مقاومت است. مقاوم بودن به معنای ساده و تحت اللفظی حفظ قوام است. و در بیان اصظلاحی در حوزه های مختلف به اشکال و به معناهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است. مثلا مقاومت در ادبیات علوم سیاسی به یک معنا است و در مهندسی به یک معنا و شاید در پزشکی و سایر علوم نیز معانی خاص خود را داشته باشد، اما آنچه از مقاوم بودن و مقاومت در ادبیات علوم اقتصاد و علوم اجتماعی قابل ادراک است، چند مفهوم مختلف بیشتر نمی تواند باشد :
1- یک منظور از مقاوم بودن و مقاومت می تواند حفظ قوام در برابر عوامل موثر محیطی و و حتی درونی باشد. با این فرض، اقتصادی مقاوم است که بتواند در برابر فشارها و ناملایمات بیرونی ساخت و قوام خود را حفظ کرده و بتواند کماکان مسئله بنیادین اقتصاد در جامعه مفروض را با کمترین آسیب و انحرافی مرتفع نماید.
علیرغم ادراک عمومی از اقتصاد مقاومتی که به مفهوم فوق نزدیک تر است، ادراک این حقیر از اقتصاد مقاومتی و در بیان کلی تر، آنچه که ما امروز باید برای رسیدن به آن تمام تلاش خود را به آن معطوف کنیم درک زیر از اقتصاد مقاومتی است.
2- یک منظور از مقاوم بودن و مقاومت می تواند حفظ قوام در برابر هر نامعینی درونی و بیرونی و هر نوع تغییر در شرایط بیرونی باشد. با این فرض اقتصاد مقاومتی، اقتصادی تطبیق پذیر، انعطاف پذیر در عین استحکام داشتن و دارای سازوکارهای جبرانی متعدد و چند لایه است. این اقتصاد قائم به یک و یا حتی تعداد محدودی منبع نیست و امکان تطبیق نیازها و منابع را با یکدگیر داشته و در شرایط ایده آل امکان تبدیل هر تهدیدی را به فرصت خواهد داشت. معمولا چنین اقتصادی بیشتر از اینکه تاثیرپذیر از سایر عوامل و بازیگران باشد، تاثیرگذار و حرکت ساز است. اقتصادی که نه تنها منفعل نیست، بلکه فعالانه در پی رسیدن به اهداف خود است و موانع را در هم شکسته و گام به گام به سوی هدف در حال حرکت خواهد بود.
با مقایسه دو ادراک فوق از اقتصاد مقاومتی، می توان اقتصاد مقاومتی را نه یک رویکرد منفعلانه به شرایط موجود، بلکه نگاهی راهبردی برای افق آتی با درنظر گرفتن اقتضائات امروز می باشد.
در این متن سعی شد تا اول یک ادراک کلی و هرچند کوتاه از فلسفه اقتصاد و مقاومت بیان شود.
انشاالله در بخش بعد به تعریف دقیق تر اقتصاد مقاومتی و ارتباط آن با سیاست، اجتماع و سایر نهادهای اجتماعی پرداخته خواهد شد